بعد از نيم ساعت بالا و پايين رفتن در اينترنت ، چقدر دلم ميخواست با كسي حرف بزنم ، حرف بزنم و بگويم اين پوسته پوسته شدن سينه و تركهايي كه فكر مي كردم از شير خوردن بچه است ، مي تواند نشانه سرطان باشد ، سرطاني به اسم پاژن . دوست ندارم باور كنم. نمي خواهم باور كتم ! دختر دو ساله ام چه مي شود ؟ مادربزرگهاي مهرباني دارد كه برايش مادري خواهند كرد فقط سهم من از اينده اش چه مي شود ؟ اصلا مرا به ياد خواهد اورد ؟ شب عروسيش دلش براي من تنگ خواهد شد ؟ طفل معصوم من ! سرطان سرطان است ، حالا درمان شود چند سال ديگر دوباره از جاي ديگر چنگالهايش را بي رحمانه در جسم فرو مي كند . كاشكي فقط در جسم بود كه اين موجود بي رحم كمر مي بندد به زير و رو كرد...